جدول جو
جدول جو

معنی بادیه پیمائی - جستجوی لغت در جدول جو

بادیه پیمائی
(یَ/ یِ پَ / پِ)
عمل بادیه پیما. بادیه پیمودن. بادیه طی کردن. بادیه درنوردیدن:
رهروی روی به تنهائی کرد
بهر حج بادیه پیمائی کرد.
جامی (از فرهنگ ضیا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادیه پیمایی
تصویر بادیه پیمایی
بادیه طی کردن، درنوردیدن بادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باده پیمایی
تصویر باده پیمایی
باده نوشی، شراب خوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیه پیما
تصویر بادیه پیما
رونده در بادیه، صحراگرد
فرهنگ فارسی عمید
(سِ یَ دَ / دِ)
آنکه بادیه پیماید. روندۀ در بادیه. صاحب آنندراج آرد: از عالم دوزخ آشام است. نورالدین ظهوری گوید:
جرس محمل مقصود چنین نغمه سرا
به ثنای قدم بادیه پیمای من است.
(از آنندراج).
صیدگری بود عجب تیزبین
بادیه پیمای و مراحل گزین.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ پَ / پِ)
قدح پیمائی. تعاطی اقداح. باده گساری. می گساری
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
باده خوار. شرابخوار. (آنندراج) :
من از رنگ صلاح آن دم بخون دل بشستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد.
حافظ.
رجوع به باده پیما شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از باده پیمایی
تصویر باده پیمایی
عمل باده پیما شرابخواری میخواری
فرهنگ لغت هوشیار